فرشته اماز دیر باز تو را می شناسمیادم هستآن زمان که در کلبه دلم نشسته بودمو تو بر من باریدیصدای چکیدنت بر پهنه کویری قلبمهنوز در گوشم می پیچدمن عشق نم کشیدن داشتمو تو حس بارشتو که از آسمان آمدی
من خیس باران بودم ...